زلزله۹۶
شب یلدای ۹۶هم رسید. قبلش بگم ۲۹آذر۹۶ اتفاقی افتاد ساعت۱۱ونیم شب بود که میخواستیم بخوابیم امیرعباسم خوابت نمی اومد و بهونه میگرفتی بابا تازه خوابیده بود و داداش امیرحسینم داشت خوابش میبرد یهو احساس کردم زمین لرزید و ددودیوا صدا میده فهمیدم زلزله اس (کلا این دومین بارم بود زلرله رو حس میکردم) داد زدم بابا رو بیدارکردم وشماروبابا بغل کرد رفتید پایین منم لباسارو جمع کردم و رفتم پایین هممممه همسایه ها و مردم شهریار رباط کریم ملارد ریخته بودن بیرون اون شب رو همممه تو ماشین خوابیدیم و بعضیام تو فضای سبز چادرزدن تا ساعت۶صبح تو ماشین خوابیدیم وبعدش رفتیم خونه عزیز اینا اونجا خوابیدیم شب پراسترسی بود بعداز اون سروصدایی رو که میشن...